عزیزم!
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر كم توقعی هستم. اگر می گویم باید تحصیلكرده باشی، فقط به خاطر این است كه بتوانی خیال كنی بیشتر از من می فهمی! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است كه همه با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!
اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات كامل داشته باشی، فقط به این خاطر است كه وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است كه خود را در خانه ای به تو بسپارم كه تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ كنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد!
اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است كه فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!اگر دوست دارم ویلای اختصاصی كنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است كه از عشق بازی كنار دریا خوشم می آید... جلوی چشم همه هم كه نمیشود!
اگر می گویم هرسال برویم یك كشور را ببینیم، فقط به خاطر این است كه سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم كه آیا واقعا "به هركجا كه روی آسمان همین رنگ است"؟! اگر تو به من كمك نكنی تا جواب سوالاتم را پیدا كنم، پس چه كسی كمكم كند؟!اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است كه به تو ثابت كنم چقدر برایم عزیزی!
و بالاخره...
اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است كه به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است.
دیگه چی میخوای؟ توالت مسافرتی كه میگن اینه دیگه!!!!
خبرنگارمیپرسه : گوسفندات چی میخورن؟
چوپان میگه سفیدا یا سیاها؟
خبرنگارمیگه: سیاها ...
چوپان میگه: علف
خبرنگار میگه:و سفیدا ؟
چوپان میگه: اونا هم علف
خبرنگار میپرسه : شب اونا رو كجا نگه میداری؟
چوپان میگه:سفیدا یا سیاها ؟
خبرنگار میگه:سفیدا ...
چوپان میگه: تو یه خونه ی بزرگ
خبرنگار میگه: و سیاها ؟
چوپان میگه : اونا رو هم توهمون خونه ی بزرگ
خبرنگار میپرسه:وقتی بخوای تمیزشون كنی چطوری اینكارومیكنی؟
چوپان میگه: سفیدا یا سیاها ؟
خبرنگار میگه: سیاها ...
چوپان میگه : باآب اونا رو میشورم
خبرنگار میگه:و سفیدا؟
چوپان میگه: اونارو هم با آب میشورم
خبرنگاره عصبانی میشه به چوپانه میگه : توچرا اینقد نژادپرستی میكنی هی میگی سفید یاسیاه ؟؟؟
چوپانه میگه:آخه سفیدا مال منن
خبرنگارمیگه :و سیاها ؟
چوپانه میگه :اوناهم مال منن:|
مادر داماد : والا پسرم می خواد سیگار بكشه...
...
مادر عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
...
مادر داماد : سیگاری كه نه... والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
مادر عروس : پس الكلی هم هست..!؟
مادر داماد : الكلی كه نه... والا قمار بازی كرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش كه یادش بره
مادر عروس : پس قمارم بازی می كنه...!؟
مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
مادر عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : والا معتاد بوده ، گرفتنش یه كمی بازداشتش كردن...
مادر عروس : پس معتادم بوده...!؟
مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
مادر عروس : زنش !!!؟؟؟
مادر داماد : والله زن خودش كه نه.... دوستش
مادر عروس : دوست دخترش؟؟؟ پس دوست دختر هم داره؟
مادر داماد : دوست دختر كه نمیشه گفت . ازش بچه هم داره... یه جورایی زنش می شه دیگه
مادر عروس: بچه ؟؟؟ یعنی بچه هم داره ؟؟؟؟
مادر داماد : بچه كه نه. الان دیگه 18 سالشه.مردی شده برای خودش
مادر عروس : پس شما برای نوه تون اومدین خواستگاری؟؟؟؟
مادر داماد : البته من خوب نمی دونم ... گویا پسرش به یه دختری تجاوز كردن حالا حامله ست....دختره هم پاشو توی یه كفش كرده كه باید منو بگیری.... بهر حال آدرس اینجا رو دادن به ما
مادر عروس : حامله؟؟؟؟ یعنی دختر ما حامله است؟؟؟؟ دارین مزخرف می گین
مادر داماد: والله من كه نمی دونم ... پسر و نوه م كه چیزی به من نگفتن.... پدر دختره كه گاهی شبا می آد پیشم و باهم رابطه داریم پریشب بهم گفت...شایدم دروغ گفته
مادر عروس: پدر دختره؟؟؟؟ شوهر من؟؟؟ با تو رابطه داره؟؟؟
مادر داماد: والله نباید اینو می گفتم ...حقیقتش رو بخوای ما خونواده آبروداری هستیم...آخه شب ازدواج كه نباید از این حرفا زد. درسته خانوم؟؟؟؟ وااااااااااااااااااااا....چرا غش كردی؟؟؟؟
راستی كبریت چی شد!!!!!؟؟؟؟؟
پول دار :
۱- اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : یا رژیم دارد یا غذاها باب طبعش نیست.
۲- اگر لباسش کوتاه و بی قواره باشد می گویند : معلوم نیست از کدام بوتیک خریده.
۳- اگر پیاده راه برود می گویند : کار عاقلانه ای میکنه پیاده روی برای سلامتی بدن لازمه.
۴- اگر تند تند غذا بخورد می گویند : ببین چه کار واجبی داره که اینقدر عجله می کنه.
۵- اگر از اداره بیرون کنند می گویند : چون مداخلش و عایداتش زیاد بود حسودها برایش زدند.
۶- اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : احتیاجی نداره حالا استراحت می کنه.
۷- اگر بمیرد می گویند ؟ حیف شد مرد
بی پول:
۱- اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : بیچاره عادت نداره غذاهای خوب بخوره.
۲- اگر لباسش کوتاه و بی قواره باشد می گویند : نیگاش کن ، لباس به تنش زار می زنه.
۳- اگر پیاده راه برود می گویند : جون سگ داره این همه راه رو می خواد پیاده بره.
۴- اگر تند تند غذا بخورد می گویند : انگار از قحطی برگشته.
۵- اگر از اداره بیرون کنند می گویند : دزدی کرده.
۶- اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : لش تن پرور حال کار هم نداره.
۷- اگر بمیرد می گویند : خدا بیامرزدش.
جدیداً فروشگاه بزرگی در پاریس، توسط یک سایت دوست یابی افتتاح شده که ویژه زنان مجرد است. با گشایش این مغازه دیگر زنان مجرد نیاز به دوستشدن با مردان در خیابانها یا محلهای دیگری ندارند، بلکه مردانی در ویترینهای این فروشگاه وجود دارند که میتوانند آنها را پسندیده و بخرند!
جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست .
توی اسپانیا:
مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن .
توی انگلستان:
دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون میشه .
توی فرانسه:
خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه .
توی استرالیا:
دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی بمیره اونوقت اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه .
توی قفقاز:
جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره باز اولی همین کار رو می کنه و این ماجرا دائما تکرار میشه .
توی نروژ:
معشوقه ء دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه پایین و غائله ختم میشه .
توی آفریقا:
قضیه خیلی ساده ست و جای اختلاف نیست دو تا مرد ، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاده بر اون ، بیست تا زن دیگه هم می گیرن .
توی مکزیک:
کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد میشه و دخترک بی شوهر می مونه .
توی ایران:
فقط پول موضوع رو حل می کنه پدر و مادر دختر می شینن با همدیگه مشورت می کنن و خواستگاری که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب می کنن عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه یا باید خودشو بکشه یا رقیب رو از میدون به در کنه یا افسردگی می گیره
هنر نزد ایرانیان است و بس !!!
با تلاش دانشجویان و مهندسین آینده جامعه ما ، در خوابگاه دانشجویی به خودکفایی در مونتاژ و تولید انبوه کولر رسیدیم!
این خبر را به همه جامعه دانشجویی تبریک میگیم :دی
هر گونه ایده برداری و استفاده از این طرح گرانبها ممنوع میباشد
و کلیه حقوق برای سازندگان محفوظ میباشد .
1- یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد
به گزارش ایران گراند سوتلانا پانکراتوا صاحب رکورد بلندترین زن دنیا در کتاب گینس است او اهل روسیه میباشد و لنگدراز ترین زن دنیا را داراست. شاید او بلندترین زن دنیا نباشد ولی رکورد بلندترین پاهای دنیا را با 132 سانتی متر در اختیار دارد
به گزارش ایران گراند پینگ پینگ صاحب رکورد کوتاهترین مرد دنیاست. او اهل مونگولیا چین است. او فقط 2 فوت و 5.37 اینج قد دارد
مردم زمانی از دیدن این 2 تن متعجب شدن که این 2 تن را در لند در کنار یکدیگر در حال قدم زدن دیدن و هر دو آنها بسیار خوشحال به نظر میرسیدند.
شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند.
شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان، در سال دوم از تمام دخترهای همکلاسی اش خواستگاری می کند.
سال سوم از تمام ورودی های جدید و دخترهای سال پایینی خواستگاری می کند. در سال آخر دانشگاه معیارهای فکری اش را اصلاح می کند و از دخترهای سال بالایی خواستگاری می کند! بعد از اینکه دختری در دانشگاه برای خواستگاری باقی نماند، فارغ التحصیل می شود و با دختر همکار پدرش ازدواج می کند.
نمایندگان مجلس: به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند و از همان دوره اول عاشق سیاست می شوند.
شهروند دیپلمات: معمولا در استخرهای شنا عاشق می شوند.
شهروند شاعر: عاشق شده ام بر تو، تدبیر چه فرمایی/ جاست فرند می خواهی، یا برادر و دایی؟!
مترجم صدا و سیما: جمله یِ «I want to kill you» را به اشتباه ترجمه می کند: «من می خواهم شما را ازدواج کنم.» قاتل پس از کشتنِ مقتول با مترجم ازدواج می کند!
شهروند روشنفکر: عشق را یک فرآیند شیمیایی می داند که به علت افزایش غلظت «فنیل اتیل آمین» به وجود می آید. به ازدواج علاقه ای ندارد و رابطه سارتر و سیمون دوبوار را رابطه یِ آرمانی خود می داند.
مسئول دولتی (پسر): نام دخترهای مسئولین رده بالاتر را در یک دفترچه می نویسد تا با توجه به پست و مقام مورد علاقه، با یکی از آنها ازدواج کند.
مسئول دولتی (دختر): به سراغ دفترچه پدرش می رود تا ببیند پدرش برای رسیدن به مقام بالاتر چه پسری را برایش در نظر گرفته است.
شهروند بالای شهر (پسر): در گودبای پارتی دوستش که قرار است به آمریکا برود شرکت می کند. در فضایی پر از دودو لیزرهای نوری در حال شادی و پایکوبی هستند که پلیس زنگ خانه را می زند. پسر توی کمد دیواری قایم می شود. در تاریکی دوتا چشم آبی رنگ می بیند. با دختر صاحبِ چشم ها دوست می شود. بعد از سه ماه با دختر خاله اش که سیتیزن سوئیس است ازدواج می کند.
شهروند بالای شهر (دختر): برای گرفتن فال قهوه پیش دوستِ مادرش می رود. توی فالش یک ازدواج فامیلی افتاده. البته یک لکه شبیه گربه هم هست که نشان از خیانت دارد. دختر با ناراحتی و عصبانیت، سوار تویتا کمری اش می شود و توی خیابان فرشته با یک بنز 250s تصادف می کند.
پسر برای پرداخت خسارتی که به ماشین دختر زده است، چک سفید امضا می کند. دختر عاشق پسر می شود و با هم نامزد می کنند. پسر بعد از سه ماه به او خیانت می کند و به سوئیس می رود.
شهروند پایین شهر (دختر): در مهمانی تولد دوستش شرکت می کند. عاشق برادر دوستش می شود ولی از خجالت چیزی نمی گوید و با پسر همکار پدرش که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده است، ازدواج می کند.
شهروند پایین شهر (پسر): با دوست خواهرش ازدواج می کند!
بازیگر هالیوود: در یک فیلم رمانتیک با هم همبازی می شوند. کارگردان در هنگام فیلمبرداری از برخی صحنه ها، چند بار کات می دهد ولی آنها به کار خودشان ادامه می دهند! آنها در نقششان فرو می روند و حتی بعد از پایان فیلمبرداری نیز همچنان با یکدیگر تمرین می کنند. بعد از مدتی با هم ازدواج می کنند و رابطه شان را تا بازی در فیلم رمانتیک بعدی حفظ می کنند.
شهروندان عربستانی (پسر): عنصر عشق در آنها زود به منصه یِ ظهور می رسد و معمولا دارای بیش فعالی هستند. آنها به عشق در نگاه اول اعتقادی ندارند (چون در نگاه اول اصولا چیزی دیده نمی شود!) انتخاب همسر برای آنها مانند خرید هندوانه یِ دربسته است.
بعد از خرید هندوانه اگر شیرین نبود یک هندوانه یِ دیگر می خرند، با این تفاوت که حق استفاده از هنداوانه قبلی را هم برای خود محفوظ می دارند. البته گروهی نیز با وجود شیرین بودن هندوانه یِ قبلی باز هم هندوانه می خرند، چون اعتقاد دارند هر هندوانه ای یک مزه ای دارد.
شهروند فرانسوی: آشنایی در کافه مولن روژ، اولین والس با شیر، آخرین تانگودر پاریس، طلاق با عشق.
شهروند کره شمالی: درمراسم رژه روز کارگر (اول ماه مِی) دختر قابِ عکس بزرگ «کیم جونگ ایل» را حمل می کند. پسری که کنار او رژه می رود، تصویر «کیم جونگ اون» را حمل می کند. هر دو زیر چشمی به هم نگاه می کنند، ناگهان پای دختر به چیزی گیر می کند و همراه با قابِ عکس به زمین می افتد.
رژه متوقف می شود و همه با نگرانی به قابِ عکس افتاده شده روی زمینه نگاه میکنند. دختر همچنان که روی زمین دراز کشیده قابِ عکس را برمی گرداند. شیشه نشکسته و تصویر سالم است. جمعیت فریاد شادی سر می دهد.
پسر جوان، دست دختر را می گیرد تا بلند شود. دختر به همراه قاب عکس بلند می شود. پسر و دختر برای چند ثانیه به هم خیره می شوند و همدیگر را در آغوش می گیرند. دو قابِ عکس بزرگ بر روی زمین می افتد و صدای خورد شدن شیشه می آید.
اگر آخرین اظهار نظر درباره سرقت ۱۳ ثانیهای این خودروی محبوب ایرانی و البته گران شده تا سقف ابتدای تولید خودروی ملی – سمند – را هم نادیده بگیریم، پراید آنقدر محاسن(!؟) دارد که بتوان در رسای آن شعر سرود.
بهترین ماشین ایرانی پراید
گرچه گاهی قاتل جانی پراید!
بینمت اکنون به هرجا و مکان
جانشین خوب پیکانی پراید
بسکه محکم هستی و سفت و قوی
مثل تانک جنگ میمانی پراید!
چشم بی پولان همه بر روی تو
چون که امید فقیرانی پراید
اغنیا سوی فراری می روند
درد ماها را تو درمانی پراید
هر کجا باشد ژیان یا که رنو
توی آنجا مثل سلطانی پراید
دارد اکنون اصغری و آتقی
مریم و مش مهدی و مانی پراید
یا که دارد بندری و ساوه ای
سیستانی و خراسانی پراید
گر که از مادرزنت سیری هنوز
هدیه اش کن بی پشیمانی پراید
من خجالت می کشم از وصف تو
بسکه داری حسن پنهانی پراید
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم...
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...
هیچوقت گودی قاشق رو زیر شیر آب نگیرین
این توصیه نسل به نسل و سینه به سینه تو خاندان ما گشته تا رسیده به من
البته بابام وقتی اینو بهم میگفت پیرهنش خیس بود
فک کنم بابابزرگم اونطور که باید و شاید پیامو نرسونده بود !
.
.
.
مهمترین موردی که باید به کاربران ایرانی گوشزد کرد این است که
بابا جان اول ایمیل www نداره والا نداره بلا نداره
.
.
.
رانندگان ماشین های حمل مرغ به جلیقه ضد گلوله و اسلحه تجهیز شدند!
.
.
.
بد تر از رفتن
گندیست که انسانها به باور یکدیگر می زنند !
.
.
.
یکی از بچه ها لپ تاپش رو آورد پیش من ، وصلش کردم به مودمم که فایل دانلود کنم
میگه دانلود نکن حجمم کم میشه !
ینی تا این حد
.
.
.
فتح الله زاده : من صدای شما رو نمیشنوم آقای فردوسی پور !
فردوسی پور : الان صدای منو نمیشنوین !؟
فتح الله زاده : نخیر …!
.
.
.
یه سنگریزه وقتی تو کفش باشه دیگه یه سنگریزه نیست
قلوه سنگه !
.
.
.
بیاین چند دقیقه برای اونایی که با ماشینشون ساعت ها ترافیک رو تحمل میکنن
تا برسن باشگاه بدنسازی و سوار دوچرخه بشن
سکوت کنیم….
.
.
.
شما یادتون نمیاد کلی زور میزدیم زرگری حرف بزنیم حرص بقیه رو در بیاریم
مثلزن مزثلز ایزین
.
.
.
اگه این معلم های دبستان..
میدونستن یه روزی قراره..
فقط تایپ کنیم..
اینقدر سعی نمیکردن خطمون خوب شه
.
.
.
وقتی ناراحتین از ۱ تا ۱۰ بشمرین. اگه آروم نشدین تا ۲۰ ادامه بدین
نشد تا ۳۰ و همینجور ادامه بدین تا بشین.
من الان به ۲۱۶۶۶۵۰۰۰۹۶۸۷۱۱۲۰۰۱۲ رسیدم
.
.
.
.
نمیدونم چه رمزیه لامصب بعضیا میگن "عزیزم” انگار فحش دادن
ولی بعضیام هستن به آدم میگن "زهر مار” انگار دنیا رو به آدم دادن…
.
.
.
.
اعتراف می کنم بچه که بودم و تازه مسواک زدن رو یاد گرفته بودم،
موقع مسواک زدن به جای اینکه مسواک رو تکون بدم،
سرم رو با شدت در جهات مختلف تکون می دادم و مسواک رو
همینطور ثابت نگه می داشتم.
اعتراف می کنم تا یه ربع بعد مسواک زدن سرم گیج می رفت!
.
.
.
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻳﻌﻨﻲ : ﺩﻩ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻴﺎﺩﺳﺮﺍﻏﺖ !
ﺍﻣﺎ …. ﺗَﻪِ ﺩﻟﺖ ﺑﮕﯽ :
ﺍﻭﻥ … ﺍﻭﻥ … ﺍﻭﻥ ..
مغزت بگه کوفت اون مرض اون !
.
.
.
داشتم ماشین رو دنده عقب میآوردم تو حیاط
مامانم اومده فرمون میده…. بیا…. بیا…. بیا…. بیا ….
نیا !!
لوله آب شیکست !
.
.
.
انواع جواب دادن اس ام اس بعضیاااا
۱ . یه عده هستن زیر یه دقیقه جواب میدن تپل درست حسابی…!!
آدم حس میکنه رو در رو باش وایساده قشنگ باش داره حرف میزنه…!!!
۲ . یه عده دیر جواب میدن اما کامل و خوب…!!
آدم حس تبادل نامه بش دست میده…!!
۳ . یه عده هرچی براشون میفرستی یکی دو کلمه جواب میدن…مخصوصا اوکی…!!
حس حرف زدن با کر و لال به آدم دست میده…!!
۴ . یه عده دیگه که کلا اصن جواب نمیدن هر چی بگی…!!
حس نشستن سر قبر مرده و فاتحه خوندن به آدم دست میده…..
.
.
.
داریم آبگوشت میخوریم, گوش کوبُ گرفتم دستم
تیریپ خاطره های کودکی….به بچه خواهرم میگم :
دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره ….
مادرم از اون ور میگه : فایدشم همین طور!
.
.
.
این آدمایی که سه صفحه بهشون اس ام اس میدی
بعد مثل معلولا فقط یه کلمه تایپ میکنن OK
باید بگیری اون دکمه های کیبورد موبایلشونو با بیل داغون کنی
ازش فقط یه o بمونه با یه k
تا حالشون جا بیاد!!!
.
.
.
حاصلضرب توان در ادعا مقداری ثابت است ،
هرچه توان انسان کمتر باشد ادعای او بیشتر است
و هرچه توان انسان بیشتر شود ادعایش کمتر میگردد
.
.
.
طرف نوشته بود که
من یه گوگل واسه مغزم لازم دارم یه آنتی ویروس هم واسه دلم
یکی کامنت گذاشته بود:
پس یه فتوشاپ هم واسه قیافت بذار!
.
.
.
.
مامان من موقعی که خاله هام مهمون ما هستن :
پاشو دختر..زشته الان مهمونا میان آبروم می ره
مامان من موقعی که عمه و بچه هاش مهمون ما هستن :
پاشو بچه الان یه گله آدم می ریزه اینجا !
یکی تعریف میکرد
_________________________________
_________________________________
_________________________________
_________________________________
نقاشیهای یك الاغ در انگلیس به قیمت بیش از 100 پوند به فروش میرسد.
«پتی» نام الاغی انگلیسی است كه با دهانش نقاشی میكشد و هر یك از این آثارش به قیمتی بیش از 100 پوند خریداری میشود.
كار عجیب این حیوان تا جایی برای او شهرت به ارمغان آورده كه روزنامههای انگلیسی از او با عنوان «پیكاسو» (pic-ass-o) یاد میكنند.
به گزارش دیلی میل، «پتی» قلممو را با دهانش نگه میدارد و با رنگهای زنده و متنوع در عرض 10 دقیقه اثری هنری خلق میكند.
این حیوان كه در مركز حیواناتی در شهر بریستول زندگی میكند، همیشه اشیا را با دهانش بلند میكند و همین مطلب تعلیمدهندهاش را تشویق كرد تا به او نقاشی كردن را بیاموزد.
«ویكی گریناسلید» آموزگاری است كه تنها سه هفته وقت صرف كرد تا از «پتی» یك «پیكاسو» در دنیای حیوانات بسازد.
1- چه عاملی سبب شد تا شما به خواستگاری عیالتان بروید ؟!
الف) جوونی کردم !
ب) سادگی کردم !
ج) گول خوردم !
د) من که نرفتم خواستگاری ، اون اومد !
2 - اگر خدایی ناکرده عیالتان فوت کند شما چه کار می کنید ؟!
الف) اول ناراحت و بعد خوشحال می شوید !
ب) اول خرما و بعد شاباش می دهید !
ج) اول قبرستان و بعد محضر می روید !
د) انشاا... بقای عمر ? تای دیگر باشه !
3- ملاک شما در انتخاب عیالتان چه بوده است ؟!
الف) املاک پدرش !
ب) دارایی پدرش !
ج) املاک و دارایی پدرش !
د) همه موارد !
4- اگر عیالتان از شما بخواهد که برای کادوی تولدش یک گردنبد طلا بخرید چکار می کنید ؟!
الف) تا بعد از روز تولدش گم و گور می شوید !
ب) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مریضی می زنید !
ج) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مردن می زنید !
د) آدرس یک بدلی فروشی کار درست را از دوستتان می گیرید !
5 - محبت آمیز ترین جمله ایکه به عیالتان گفته اید چه بوده است ؟!
الف) عزیزم ، امروز صبحانه چی داریم ؟!
ب) عزیزم ، امروز ناهار چی داریم ؟!
ج) عزیزم ، امشب شام چی داریم ؟!
د) من واقعا ... من واقعا عاشق .... من واقعا عاشق تو .... من واقعا عاشق تو روبچه با پنیرم !
6 - در کارهای منزل چقدر به عیالتان کمک می کنید ؟!
الف) در خوردن غذا با او همکاری می کنید !
ب) کانال های تلویزیون را شما با کنترل عوض می کنید !
ج) موقعی که عیالتان مشغول تمیز کردن منزل یا شستن ظروف است ، با زدن صوت و دست او را تشویق می کنید !
د) گاهی اوقات کارهای شخصی تان را خودتان انجام می دهید !
7 - اگر عیالتان با شما قهر کند برای آشتی کردنش چه کار خواهید کرد ؟!
الف) شما هم با او قهر می کنید تا زمانیکه خودش بیاید منت کشی !
ب) از طریق بکارگیری سیستم اعمال خشونت ، او را به زور آشتی خواهید داد !
ج) او را تهدید می کنید که اگر تا ?? بشمارید و آشتی نکند سریعا اقدام به اختیار نمودن همسر جدید می نمایید !
د) حاضرید یک چیزی هم بدهید اگر همیشه قهر باشد !
8 - نظرتان در مورد این جمله چیست ؟ ( مهرم حلال ، جونم آزاد ! )
الف) زیبا ترین جمله دنیاست !
ب) با معنا ترین جمله دنیاست !
ج) خوشحال کننده ترین جمله دنیاست !
د) تخیلی ترین جمله عصر کنونی است !
9- در کل ، از زندگی با عیالتان راضی هستید ؟!
الف) اگر نباشم چیکار کنم ؟!
ب) چاره ای جز این ندارم !
ج) یک جوری داریم می سازیم دیگه !
د) بله که راضی هستم البته تا زمانیکه بتوانم پول مهریه اش را جور کنم !
این تصاویر به کشور چین مربوط می شود که در آن مردم این کشور در روشی عجیب شیر تازه را خریداری می کنند.
بر خلاف دیگر کشورها که مردم آن شیر تازه را بصورت پاکتی و یا نایلنونی در سوپرمارکت ها دریافت می کنند، در چین عرضه شیر از تولید به مصرف است و چینی ها بدون واسطه شیر را از خود گاو و یا بز دریافت می کنند.
توی یک کلاس خلوت --------------------- دو تا دانشجو اسیرن
دو تا بد شانس، دو تا تنها ---------------- یکیشون تو یکیشون من
قلب استاد مثل سنگه -------------------- سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی صدایی ----------------------- به لبای خستۀ ما
چشم استاد شده خیره ------------------ مراقب آخرِ گیره
ناز از ترس نگاشون ----------------------- کم کَمَک داره میمیره
نمیتونیم که بجنبیم--------------------- پیش این استاد کافر
10 گرفتن من و تو ------------------------- قصه هست قصّۀ آخر
همیشه فاصله بوده ----------------------- بین برگای من و تو
با همین تلخی گذشته ------------------- امتحانای من و تو
راه دوری بین ما نیس --------------------- اما باز اینم زیاده
تنها امید من و تو ------------------------- این مراقب جواده
کاش میشد برگه عوض کرد ------------- کاش میشد تقلّبی کرد
کاش میشد از جایی دید زد ------------- روی برگ خود کپی کرد
ما باید با هم بشینیم --------------------- اگه میخوایم که نیفتیم
واسه ما جدایی مرگه --------------------- تا جدا بشیم میافتیم
کاشکی جاهامون عوض بشه ------------ من و تو با هم بشینیم
توی یک فرصت ویژه ----------------------- برگای همو ببینیم
شاید اونجا واسۀ ما ---------------------- دیگه گیر بازار نباشه
خیلی خوبه اگه با ما ---------------------- جاسوس و رادار نباشه
اینجای شعر که رسیدم ------------------ از نوشتن دست کشیدم
سرمو بالا اُوردم --------------------------- یهو مراقبو دیدم
بجای حلِ مسائل ------------------------- این اراجیفو نوشتی
راستی خوی شد که به سرعت ---------- از توی خواب پریدم
چونکه از ترس مراقب --------------------- خودمو قهوهای دیدم
کاش میشد حتی توی خواب ----------- من و تو یک 10 بگیریم
اون وقت از خوشحالی محض ------------- تو آغوش هم بمیریم
عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)
عروس لوس: بع..........له!
عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)
عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس
عروس خجالتی: اوهوم
عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)
عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می پذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ...
عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام ...
عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... من شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم
عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال می پرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ... (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست می خوای بخواه نمی خوای هم به درک
الهی! به مردان در خانه ات!
به آن زن ذلیلان فرزانه ات!
به آنانکه با امر روحی فداک!
نشینند وسبزی نمایند پاک!
به آنانکه از بیخ وبن زی ذیند!
شب وروز با امر زن می زیند!
به آنانکه مرعوب مادر زنند!
ز اخلاق نیکوش دم می زنند!
به آن شیر مردان با پیشبند!
که در ظرف شستن به تاب وتبند!
به آنانکه در بچّه داری تکند!
یلان عوض کردن پوشکند!
به آنانکه بی امر واذن عیال
نیاید در از جیبشان یک ریال!
به آنانکه با ذوق وشوق تمام
به مادر زن خود بگویند: مام (!)
به آنانکه دارند با افتخار
نشان ایزو...نه! زی ذی نه هزار!
به آنانکه دامن رفو می کنند!
ز بعد رفویش اُتو می کنند!
به آنانکه درگیر سوزن نخند!
گرفتار پخت و پز مطبخند!
به آن قرمه سبزی پزان قدر!
به آن مادران به ظاهر پدر(!)
الهی! به آه دل زن ذلیل!
به آن اشک چشمان ممّد سبیل (!)
به تنهای مردان که از لنگه کفش
چو جیغ عیالاتشان شد بنفش!
:که مارا بر این عهد کن استوار!
از این زن ذلیلی مکن برکنار!
به زی ذی جماعت نما لطف خاص!
نفرما از این یوغ مارا خلاص
دوست عزیز موردی نداره ، سریع صفحه رو ببند و در موردش فکر نکن !
هر کسی امکان داره یه وقتی به واقعیت های زندگی برسه !!!
سخت نگیر...